جدول جو
جدول جو

معنی وک لیس - جستجوی لغت در جدول جو

وک لیس
جلبک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکلیس
تصویر تکلیس
آهک کردن، آهک مالی کردن، اندود کردن با آهک یا ساروج، در علم شیمی حرارت دادن به جسمی تا مانند آهک شود
فرهنگ فارسی عمید
(شُ دَ / دِ)
کسی که خاک را بلیسد، (از آنندراج) :
بگرداگرد تخت طاقدیسش
دهان تاجداران خاک لیسش،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شَ زَ)
آنکه با دوک نخ ریسد، زن یا کسی که رشتن پنبه و پشم و جز آن با دوک پیشه دارد، دوزنده با نخ پنبه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
حمله کردن و کوشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، بددلی کردن و گریختن. از اضداد است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سیراب گر دیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آهک اندودن خانه را. (از اقرب الموارد) ، نزد اطباء آن است که چیزی را در آتش به درجه ای رسانند که همچو آهک شود. (از بحر الجواهر) (از کشاف اصطلاحات الفنون). به اصطلاح کیمیا سوزانیدن چیزی را تا مانند آهک گردد. (ناظم الاطباء).
- تکلیس اجسام، اصطلاح علم شیمی است و آن این است که یکی از اجسام آلی را بوسیله حرارت تجزیه می نمایند و آلوژن را آزاد میکنند. و تکلیس جسم ممکن است باآهک یا آهک سوددار انجام گیرد. رجوع به کتاب روش تهیۀ مواد آلی دکتر صفوی ص 155 شود
لغت نامه دهخدا
نام حکیمی که ندیم اسکندر مقدونی بود، (منتهی الارب)، نام حکیمی است که انیس و جلیس اسکندر بود، (برهان قاطع)، والیس، فالیس، مصحف والنس، منجم یونانی از مردم انطاکیه که در قرن دوم میلادی می زیسته است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 281 و الفهرست ابن ندیم چ مصر ص 376 و گاه شماری تقی زاده ص 316 و مجلۀ فروغ علم شمارۀ 1 سال اول شود:
فلاطون ووالیس و فرفوریوس
که روح القدس کردشان دستبوس،
نظامی (از حاشیۀ برهان)،
چنین راند والیس دانا سخن
که نو باد شه در جهان کهن،
نظامی،
در مجلس عقد آمده چون هرمس و والیس،
آذر بیگدلی (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(وَ سِ)
دهی است جزو دهستان طارم بالا از بخش سیردان شهرستان زنجان. سکنۀ آن 198 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوک ریس
تصویر دوک ریس
آنکه با دوک ریسد دوک
فرهنگ لغت هوشیار
آهکی کردن، آهک مالی آهک اندایی آهک زدن آهک مالی کردن باآهک و ساروج اندودن، حرارت دادن بجسمی تا همچون آهک گردد، آهک مالی، جمع تکلیسات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالیس
تصویر کالیس
پیاله، جام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکلیس
تصویر تکلیس
((تَ))
آهک مالی کردن، به جسمی گرما دادن تا مانند آهک شود
فرهنگ فارسی معین
از انواع گیاهان خودرو که میوه ای سمی دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
بوی بسیار گندیده و بویناک که به باد شکم تشبیه کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
خزه ی روی آب
فرهنگ گویش مازندرانی
اسپله –ماهی درشت اندام خزری با سر بزرگ، ظف چوبی دسته دار
فرهنگ گویش مازندرانی